یک پشنهاد عالی!
ویژه
اینو دیگه از دست نده!
Download Music Mohammad Bibak Sahar Nazdik Ast
برای دانلود آهنگ بر روی لینک زیر کلیک کنید!
خندون با یه تبسم دروغ قدم زنون توی بعد از ظهر شلوغ
پدر از نداریش نمیگفت و حاشا میکرد دختر کوچولوش ویترینا رو تماشا میکرد
نگاه کن خونواده هارو که میخندن شاد دیدن این صحنه ها قلب پدرو میکند از جاش
مادرا شاد دست بچه ها کیسه های کادو پدر گفت این مال اوناست نه یه ریز پای
امروز اومده تا دخترشو راضی کنه افسوس باید با احساساتش بازی کنه
پس به خونواده میگه چهل هزار دروغ تا وقتی جیبش خالیه با چندر قاض حقوق
درگیر نگران و از همه گیجتر رفت به گذشته ها و حسرت بیشتر
روزایی که میگفت پولدار کاشکی باشم و نزارم بچه هام مشکلی داشته باشن
اون تو اوج بودنو فقط خوابشو میدید حتی واسه رویا پردازی زمونه بالشو چید
چی بگم سیب زندگی از تلخی پره از هوا تا زمین برسه صد تا چرخ میخوره
من یه پدر تنها و غریب نمیتونم باشم همه غم هامو حریف
مثل تک درخت بیابونا تنها و نحیف چجوری کنم غم همه حرفامو تعریف
تو که از شنیدن این حرفا بیزاری باز تو خودتو آیا حاظری بزاری جام
تو که سرگم شمارش هزاری ها تو خودتو آیا حاضری بزاری جام
نه من باید بخرم حتی اگه زیرورو شم من واسه اولین قدم پالتومو میفروشم
توی آژانس بی خوابیام تا دوی شب بعیده این پولا واسه بچه هام کادو بشن
تا کی خونه همه با لباس ساده برو حتی درختا لباس نو میپوشن سال نو رو
تمام هم سنامو میبینم که خوب و خوشن نرسیدن به آرزوهام منو میکشن
از همه عالم و آدم حس بیزاری داشت تو که میشنوی خودتو میزاری جاش
که یهو داد زد میشنوی تو که اون بالایی شاید راست میگن که خدای پولدارایی
ندا اومد تو یه آدم پایسته و پاکی گرچه حرکتت مثل یه کرم آهسته و خاکی
ولی صبر کن این کرم پروانه میشه من که منتظرم چرا هیچ دری روم باز نمیشه
من یه پدر تنها و غریب نمیتونم باشم همه غم هامو حریف
مثل تک درخت بیابونا تنها و نحیف چجوری کنم غم همه حرفامو تعریف
تو که از شنیدن این حرفا بیزاری باز تو خودتو آیا حاظری بزاری جام
تو که سرگم شمارش هزاری ها تو خودتو آیا حاضری بزاری جام
مظلوم و بی ستم تنها و بی سپر رفت به جنگ مشکلات دنیای بی صفت
رفت تو فکر با خودش گفت باید چه ها کنه تا تو این اقیانوس پرتلاتم شنا کنه
گفت از فردا واسه ارباب رجوعم عشوه میام واسه کوچکترین کاری میگم رشوه میخوام
اما نه حتی فکر به این قضیه کفره وقتی یه عمر نون حلال آوردم پای سفره
کل زندگیمون توی فکر زور و زر رفت اینو با خودش گفت و از کوره در رفت
روزگار گرگه گرچه من زود بره شدم و دچار این زندگیه روزمره شدم
یادمه تو دل اون آدم تهی دست هنوزم رگه هایی از امید هست
درخت آرزو با صبر به ثمر دست میده اندکی صبر کن سحر نزدیکه
پس ادامه بده شاید سرابه این صبر به امید فردا که بچرخه سرا این سمت